رکن چهارم دموکراسی در پله اول

در مورد ورود مطبوعات به ایران و تاثیر آنها بر جامعه ایرانی بسیار سخن گفته شده است؛ اما آنچه که در این میان اهمیت دارد، رفتاری است که این مطبوعات بر جامعه ایرانی، بخصوص در دوره مشروطه و بعد از آن داشته است. روزنامه‌نگاری در ایران همیشه از مشاغل سخت و پردغدغه محسوب می‌شده است و روزنامه‌نگار ایرانی هروقت که فرصت کرده بر آن بوده تا خود را در معرض نقد صریح و بی‌واسطه خوانندگانش قرار دهد.
کد خبر: ۷۴۱۲۶۴
رکن چهارم دموکراسی در پله اول
در جامعه مشروطه زده ایران نیز داستان بر همین منوال بود؛ پیروزی مشروطه و غلبه اراده مردم بر قدرت استبداد؛ روزگار بسیار خوشی را برای نویسندگان ایرانی رقم زد؛ هر چند ماه عسل روزنامه‌نگاران ایرانی با به توپ بستن مجلس شورای ملی اول ناقص ماند؛ اما همچنان ترس ناشی از استبداد را می‌شد در قلم نویسندگان یافت.

از این رو شبنامه‌ها رونق بسیار داشتند که مشهورترین آن توسط سیدمحمدرضا شیرازی ـ مدیر روزنامه مترقی و مبارز مساوات ـ منتشر می‌شد. صبحنامه با شعار «حریت، عدالت، مساوات» محل توزیع خود را در «کوچه عدالت‌خواهان، خانه آزادالمله» تعیین کرده و بهای تک شمار این بود: تهران غیرت و حمیت؛ تبریز رفع ظلم و ذلت؛ شیراز، اتحاد جماعت؛ اصفهان، رفع خواب غفلت، خراسان، ترک تریاک و کرمان، تحصیل فتوت.

اما عمر این شبنامه‌ها نیز با رسیدن نسیم مشروطه‌خواهی و افتتاح مجلس شورای ملی تمام شد و روزنامه‌هایی تمام قد در تهران منتشر می‌شدند که همه را به چالش می‌کشیدند؛ روزنامه‌هایی که هر کدام برای خود وزنه‌ای بودند و مستبدان پیشین به خصوص شاه و دربارش را مورد حمله قرار می‌دادند.

اگر اقدامات مجلسیان در تحدید حوزه قدرت دربار را یکی از عوامل اصلی در به توپ بستن مجلس بدانیم، نوشته‌های مطبوعات صدر مشروطه را باید مهمترین عامل پس از آن به شمار آورد. اعطای امتیاز روزنامه مجلس و درج واژه آزاد در آن، نخستین گام مشروطه خواهان و روزنامه‌نگاران در راه لغو و نظارت و تفتیش دولت بر مطبوعات بود و عامل نوید بخشی برای اعمال فشار بیشتر از سوی مبارزان به دربار و دولت در جهت محو نمودن سازمان سانسور کهنه‌کار وزارت انطباعات شد.

در روزنامه‌های صدر مشروطه به خوبی می‌توان اهمیت و جایگاه واژه آزادی را در لابه‌لای نوشته‌های روزنامه‌نگاران شهیر آن دوره دید، جایگاهی که به ناگهان از سوی مراکز قدرت، احساس شد و آنها در صدد برآمدند تا این روزنه را با شدت تمام‌تر ببندند.

مقدمه‌ای بر یک سنت

با استعفای مشیرالدوله صدراعظم، راه تشکیل نخستین کابینه قانونی هموار شد. انجمن تبریز و مجلس شورای ملی برای اداره کشور، 8 وزارتخانه را کافی دانستند و برخلاف رسم سی چهل سال گذشته، وزارت انطباعات را منحل کرده، بخشی از وظایف آن را که محدود به رسیدگی به امور چاپخانه و روزنامه دولتی و صدور امتیازها و جرایم مطبوعاتی می‌شد، به عهده وزیر علوم و معارف گذاشتند.

روز پنجشنبه ششم صفر 1325هـ .ق برابر با 29 اسفندماه 1285هـ .ش وزرای هشت‌گانه به مجلس معرفی شدند و مخبرالسلطنه به عنوان وزیر علوم و معارف، مسولیت امور مطبوعات را در چارچوب وزراتخانه خود بر عهده گرفت. در این میان روزنامه‌های متعددی به چاپ رسیدند و بازار افکار گوناگون، عقاید و روش‌ها گرم شد. قدما هرچند هنوز خریداران خوبی داشتند، اما جوان‌ترها نیز وارد عرصه شدند و همراه آنها شروع به کار کردند.

در این میان اگر چه وزارت علوم و دربار و برخی از نمایندگان معتدل مجلس می‌کوشیدند در برابر چاپ برخی از مطالب که به نظر آنها تند بود، مقاومت کنند یا محدودیت‌هایی به وجود آورند و از نظر منافع طبقاتی خود، آزادی قلم را متوقف سازند، اما این روزنامه‌نگاران که میدان فعالیت را باز و مردم سرخورده از استبداد قاجاری را تشنه یافته بودند، بدون توجه به هشدارها و تذکرات و گاه تهدیدها و تطمیع‌ها راه خود را رفته و پا در کفش همه می‌کردند. هجوم بی‌سابقه مطبوعات به دربار و به خصوص شاه قجری، او را به فکر چاره انداخت. او که دیگر اداره مخوف انطباعات را در دست نداشت تا با آن مطبوعات و روزنامه‌ها را قلع و قمع کند، به فکر چاره افتاد.

قهوه قجری

هنگامی که در اردیبهشت ماه 1286شمسی امین السلطان از سوی محمدعلی شاه به عنوان صدراعظم معرفی شد، روزنامه‌های پایتخت خیلی زود دست و پای خودشان را جمع کردند، اما روزنامه‌های استخوان‌داری مانند روح‌القدس، حبل‌المتین، صوراسرافیل و مساوات به راه خود ادامه می‌دادند و همچنان دربار و مستبدان وابسته به آن را هدف حملات خود قرار می‌دادند و همین جماعت بودند که پس از به توپ بستن مجلس از هر جا بیرون کشیده شدند و به بدترین وضع ممکن سلاخی شدند.

تلاش‌های شاه و درباریان برای توقف مطبوعات از چند ماه قبل از آمدن امین‌السلطان شروع شده بود. با نگاهی به مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی در دوم ذیحجه 1325 به خوبی حجم این فشارها را درک می‌کنیم. حاج سیدنصرالله می‌پرسد: «یکی دو نفر از روزنامه‌نویس‌ها خیلی از حد خود تجاوز کرده‌اند و اگر این طور باشد باز اسباب دردسر خواهد شد. خوب است جلوگیری شود و آیا مجلس به این طور راضی است؟»

در پاسخ به این سوال است که نمایندگان به اظهارنظر می‌پردازند، همگی متفق القول هستند که باید یک بار دیگر قانون انطباعات را تصویب کرد و به جریان انداخت و وزیر علوم را نیز موظف کرد با مشورت مجلس دست به اقدام علیه مطبوعات بزند.

پیروزی مشروطه و غلبه اراده مردم بر قدرت استبداد، روزگار بسیار خوشی را برای نویسندگان ایرانی رقم زد

مهمترین موضوع در تدوین قانون مطبوعات چگونگی اعمال نظر علمای دین و مذهبی‌ها بود. اقدامات شروع می‌شود. در یکی از جلسات مجلس که وزیر علوم نیز حضور داشت، از وی خواسته می‌شود که در مورد چگونگی کنترل روزنامه‌ها و مطبوعات توضیح دهد. وی می‌گوید: همه می‌دانند که در همه جا روزنامه‌ها را اداره پلیس می‌خوانند، اگر مطلبی نوشته که قابل اعتراض است از طرف اداره به آنها اعتراض می‌نمایند. در اینجا این روش‌ها معمول نبوده است. وی از معرفی فردی برای این سمت سخن می‌راند که در کارش موفق نبوده است.

در ادامه رایزنی‌های مجلس شورای ملی برای رسیدگی به وضع مطبوعات، نمایندگان ملت هر کدام نظرات خود را اعلام می‌کنند، اما هر طیف و گروهی بنا به دلیلی نمی‌توانند به توافق برسند. یکی از اصلی‌ترین مباحث صورت گرفته، چگونگی مجازات روزنامه‌نگاران بود که باید در قانون انطباعات می‌آمد. در بررسی این ماده که وقت زیادی هم از مجلس گرفت، نمایندگان ترقی‌خواه کوشیدند تا مواردی را مانند پیش‌بینی هیات منصفه در دادگاه‌های رسیدگی به جرایم مطبوعاتی، ترتیب محاکمات عادلانه و جلوگیری از توقیف روزنامه‌ها، پیش از تایید جرم از سوی دادگاه در لابه‌لای این قانون بگنجانند و افکار ارتجاعی و قرون وسطایی را از نظام دادرسی و قضایی ایران بزدایند.

تصویب قانون

بالاخره در پنجم ماه محرم 1326هـ .ق برابر با هجدهم اسفندماه 1286 خورشیدی نخستین قانون مطبوعات، در نظام مشروطه ایران، از تصویب مجلس شورای اسلامی گذشت و برای اجرا به دولت ابلاغ شد.

نخستین قانون مطبوعات نظام مشروطه دربرگیرنده شش فصل و 52 ماده بود و می‌کوشید تا همه زمینه‌های چاپ و نشر را توجیه کند. بنای این قانون را قانون مطبوعات 29 ژوئیه 1881 فرانسه تشکیل می‌داد و آزادی انتشار عامه مطبوعات را بر پایه قانون اساسی، بار دیگر تایید می‌کرد و ابدا روزنامه‌نگاری را مجبور نمی‌کرد که برای سخن گفتن و قلم‌زنی زیر بار سنگین امتیاز برود.

در این قانون انتشار روزنامه بر اساس تسلیم اظهارنامه یا معرفی‌نامه که مشخصات یا شناسنامه کار محسوب می‌شد، صورت می‌گرفت. قانونی که درست یک سال بعد و از زمان کابینه علاءالسلطنه نادیده گرفته شد و تا دوران نخست وزیری دکتر مصدق همچنان در بوته فراموشی دولت‌ها و قدرت‌های کم‌جنبه ایران بود.

روزنامه‌های شهرستانی و فشار استعمار

روزنامه‌های شهرستانی همیشه با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرده و می‌کنند. تاریخ ایران گواهی می‌دهد که از دوره مشروطه تاکنون شهرستانی‌ها هر چه از پایتخت دورتر شده‌اند و هرچه که شهر محل سکونتشان کوچک‌تر بوده؛ مشکلات بیشتری گریبانگیرشان شده است. این واقعیت را می‌توان در بحبوحه مشروطه آشکارتر مشاهده کرد، جایی که دست استبداد داخلی نمی‌رسد، دست‌های پلیدتری در کار بودند تا قلم را از دست روزنامه‌نگاران بگیرند.

در میان روزنامه‌هایی که در شهرستان‌ها منتشر می‌شدند، مجاهد در تبریز، جهاداکبر در اصفهان، خیرالکلام در رشت و مظفری در بوشهر از معروف‌ترین آنها بودند که اگر به پایتخت‌ می‌رسیدند خوانندگانی داشتند. این روزنامه‌ها هرچند دوری از پایتخت برایشان دردسر نشنیدن صدایشان ـ با توجه به تجمع سیاستمداران و دارالحکومه در تهران ـ را داشت، اما این خوبی را هم داشت که از تیغ تیز سانسور و فشار دربار و امین‌السطان به دور بودند. دوری از استبداد باعث نشد تا این قبیل روزنامه‌های پرمحتوای شهرستانی دچار دردسر نشوند، دست پنهان استعمار از هر جایی اراده می‌کرد، بیرون می‌آمد و نسبت به سانسور اقدام می‌کرد.

نفوذ روس‌ها در شمال و انگلیسی‌ها درجنوب به خصوص پس از تقسیم سخاوتمندانه ایران میان خودشان در سال 1907، این جرات و قدرت را به آنها داد تا شهرستانی‌ها را سرکوب کنند. انگلیسی‌ها با آوردن سپاهیان خود به بوشهر انجمن این شهر را تعطیل کردند و مشروطه‌خواهان را نیز یا دستگیر کردند و یا فراری دادند.

این حرکت توسط روس‌ها به صورت خزنده‌ای در شمال صورت می‌گرفت.

در همین زمان روزنامه «نوبهار» که ملک‌الشعرای بهار آن را در خراسان منتشر می‌کرد بنا به شکایت سفارت روسیه در تهران و اقدام وزارت خارجه ایران توقیف شد. پس از آن ملک الشعرای بهار روزنامه «تازه بهار» را منتشر کرد که آن هم به دستور صریح کنسول روس در مشهد توقیف شد و با فشار کنسول روسیه بر ناصرالملک رئیس ایل قاجار که نایب‌السلطنه بود، مدیر آن به همراه دیگر آزادیخواهان خراسانی تبعید شدند.

فشار سفارتخانه‌های روسیه و انگلیس بر نویسندگان و آزادیخواهان ایرانی در طول سال‌های مشروطه روز به روز بیشتر می‌شد تا جایی که اگر روزنامه‌ای مطلبی خلاف میل آنها منتشر می‌کرد، به سرعت تعطیل می‌شد.

کریم جعفری

منابع:

1ـ روزنامه حبل المتین*2ـ روزنامه ندای وطن*3ـ روزنامه مجلس، سال یکم، 1285ش*4ـ کهن، گوئل، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران، ج2، تهران 1362.*5ـ صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات در ایران، ج2، انتشارات کمال، اصفهان 1363.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها