انکار به مثابه یک نیاز نفسانی

آدمیان به انکار زنده‌اند، به هر که برسی در حال انکار دیگری است: «نه فلانی که کتابفروش نیست این اگر بلد این کار بود الان وضعش این نبود، فلانی که هنری ندارد، فلان اثرش ضعیف است، فلانی اگر مردی بود زن و بچه‌ا‌ش وضعیت‌شون این طور نبود، فلانی اگر بلد است پس چرا خودش فلان مشکل را دارد و... .»
کد خبر: ۱۳۷۹۲۹۹
نویسنده علی محمد مودب - شاعر و نویسنده

انگار «بودن» بسیاری از ما آدمیزادگان بسته به «انکار» دیگران است. بودن عرضه می‌خواهد اما انکار زبانی دراز می‌خواهد و دیگر هیچ! هر کسی را ببینی عیبی دارد و هر گلی را بچینی خاری. انکار نتیجه ندیدن است و دوری دیدارها یا دیدارهایی از دور، به دیدار هر که رفتم دیدم که به انکار خویش محتاج‌ترم از انکار هر کس. دیدار درست، دیداری‌ است که هر کسی را از دریچه چشم خود او ببینیم، این‌گونه است که به لطف شفقت خداوند که به هر کسی بهره‌ای از آن داده‌است تا بتواند خود را با همه آشوب‌ها و نقص‌ها تحمل کند‌، می‌توانیم چهره‌ حقیقی او را ورای همه ضعف‌ها و نتوانستن‌هایش ببینیم. قیامت همین ساعت است که شما این نوشته را می‌خوانید اما آنچه قیامت را دور می‌کند، فقر توجه است و پرداختن به دیگری و دیگران و اشیا، در آن ساعت شگفت اما پیوندها گسسته می‌شوند و تنهایی سترگ ما را با خودمان روبه‌رو می‌کند.

اگر اهل قیامت باشیم، در هر نماز ساعتی حتی در جماعت تنها می‌شویم و خلوت می‌کنیم و به خود می‌پردازیم و همین پرداختن به خویشتن ما برمی‌انگیزاند آن‌گونه که از هرچیز و هر کس فارغ می‌شویم،‌ فراغتی نه از آن‌گونه که او را نبینیم، بلکه فراغتی از آن‌گونه که او را رها کنیم و به خود بپردازیم. انکار البته نیاز است اما نه انکار دیگران، نیاز ما انکار مداوم خویش است و گفت‌وگو با منکرها که در درون ما واقع‌اند و می‌خواهند ما را از واقعه‌ها غافل کنند.

التفات به دیگری عین قصور است وقتی که خیال نازنین آن حقیقت جاودانه با ماست و آن خیال نازنین خود خود ماییم، آنچه در لحظه توجه به خویشتن در‌می‌یابیم و آن قدرت‌ها که نفس ما در التفات به خویش و خیالپردازی درباره خویش و احضار گذشته و تصویر آینده دارد، چیزی جز نسبت ما با اصل وجود نیست و هرگاه که از این فارغ شویم نماز ما حتی عین قصر و قصور است. چه نمازی وقتی که تمام همَ و غم ما متوجه این است که حسن چه کرد و رضا چه خواست و کبری که بود و اکبر کجای کار است؟ انکار این و آن، پرده‌ای است که ما در مقابل دیدار خود می‌کشیم تا مجبور به انکار خود نشویم؛ غافل از آن‌که انکار خود اصل همه انکارهاست و آن انکاری است که نیاز ماست. ما نیازمند مشاهده و انکار خویشتن هستیم اما مدام مشغول دیگری و دیگرانیم و آن کار را که باید، رها می‌کنیم. ما با انکار دیگری به دنبال اثبات خود هستیم؛ غافل از این‌که آنچه می‌خواهیم، یافتن اوست و آن جز با انکار همین خود انکار کننده برای ما میسر نیست.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها