هنرِ بازی با حادثه

در جامعه‌ای که عده‌ای می‌کُشند و عده‌ای کشته می‌شوند یا کسانی اغفال می‌کنند، می‌دزدند، به هم خیانت می‌کنند و می‌گریزند یا اسید می‌پاشند و وحشت به جامعه می‌ریزند، وظیفه خبرنگار نوشتن است و پیگیری کردن.
کد خبر: ۷۳۷۹۸۱
هنرِ بازی با حادثه

صفحه حوادث نشریات پر است از این خبرها که محصول خبرگیری‌های همین خبرنگاران است، اخباری که گاه خواننده را میخکوب می‌کند و سری را به تاسف به تکان وا‌می‌دارد و گاه آنچنان موضوعش تکراری است که بجز تیترش، خوانده نمی‌شود، مثل انواع سرقت، یا جرایم مجرمان شیشه‌ای که دیگر کسی را متحیر نمی‌کند.

خبرنگار با این حال می‌نویسد چون وظیفه‌اش نوشتن است، می‌نویسد چون اگر او ننویسد، هستند صدها شبکه ماهواره‌ای و ده‌ها شبکه اجتماعی که آن واقعه را شرح دهند و آن قدر هم با آب و تاب که از اصل خبر، ذره‌ای بماند و از حاشیه‌ها و شاخ و برگ‌هایش یک دنیا.

اما این نوشتن حد و مرز هم دارد و این طور نیست که قلم بی‌محابا بچرخد و با توجیه رسالت خبررسانی هر چیزی نوشته شود. آنچه نباید نوشته شود اخبار تلخی است که زشتی کارهای کثیف را از بین می‌برد، مثل خیانت که تهش می‌رسد به آدمکشی. وقتی حادثه‌نویس می‌نویسد جنایت در خانه اتفاق افتاده و چشم به چشم خیانت کرده، مگر دیگر چیزی از خانواده و حریم امن خانه باقی می‌ماند؟

این قبح‌زدایی از رفتارهای قبیح، آفتی است که باید از آن دور شد، آن‌هم با ننوشتن مکرر چنین خبرهایی. عیب از این است که چشم و گوش عادت می‌کند به زشتی‌ها، وقتی مدام تکرار یک جرم را ببینی و درباره‌اش بخوانی، گیرنده‌هایت که روزگاری به وجدان بیدار و حساست وصل بود، ضعیف می‌شود و این سِرشدگی در مقابل جنایات، خطرناک است.

خبرنگار خلق شده برای سوژه‌یابی، برای ردیابی اتفاقات تازه، پس نمی‌شود از او خواست از سرشتش دور شود و چشمش را به روی بخشی از واقعیات جامعه ببندد. اما می‌شود از او خواست تا مسئولانه بنویسد و بداند حادثه‌ای که از قلم او نقل می‌شود چه تاثیری در جامعه دارد.

در این راه البته خیلی‌ها باید به کمک حادثه‌نویس‌ها بیایند، از جمله منابع خبری که یا دادگاه‌ها هستند یا ضابطان قضایی. این نگاه مسئولانه باید در منابع خبری هم وجود داشته باشد و به صرف خبردهی به خبرنگار، هر حادثه‌ای را درز ندهند چون لزومی ندارد همه مردم ایران بفهمند که مثلا بی‌عفتی‌ها در چارچوب خانواده هر روز و ماه و سال چقدر تکرار می‌شود.

این کار در دایره سانسور می‌گنجد، اما این سانسور چیزی است که ما به آن نیاز داریم. جامعه به احساس امنیت و اعتماد نیاز دارد، به این که همچنان قبول کند خانه و خانواده امن‌ترین جای دنیاست. پس رسانه و منابع خبری رسانه نباید این احساس را مخدوش کنند.

البته همیشه ساکت ماندن رسانه در زمان وقوع حوادثی از این دست، پذیرفتنی نیست، چون رسانه متولد شده تا خبررسانی کند. ولی مشکل این است که حادثه‌نویسی در کشورما فقط نقل اخبار حوادث است نه تحلیل آنها. وقتی حادثه‌ای اتفاق می‌افتد، نیاز به تجزیه و تحلیل کارشناسی دارد تا مخاطب درک کند چه عواملی دست‌به‌دست هم داده تا یک جنایت رقم بخورد. به این ترتیب مردم متوجه خواهند شد که یک جنایت ریشه در زنجیره‌ای از کاستی‌ها دارد، نه این که به یکباره ظهور کند و همه چیز را به‌هم بریزد.

اگر این نگاه بر حادثه‌نویسی حاکم شود مخاطب این توان را می‌یابد تا شرایط زندگی خویش را با متهم یا مجرم یک پرونده مقایسه کند و اگر نتیجه بگیرد خطاهایش شبیه اشتباه‌های اوست، به فکر بیفتد و جلوی تکرار یک حادثه مشابه را بگیرد. این یعنی عبرت‌آموزی که وظیفه رسانه‌های حادثه‌نویس است.

افزون بر این رسانه‌ها باید یک عرف را نیز بشکنند، این که حادثه یعنی فقط یک اتفاق تلخ. گرچه اغلب، حوادث تلخ است و گزنده، ولی هر روز حوادثی که پایانش شیرین است نیز رخ می‌دهد مثل سرگذشت کسی که در آستانه مرگ بوده، ولی به کمک انسان‌های خوب به زندگی برگشته است. جامعه ما به این قبیل خبرها نیاز دارد چون باید عینک بدبینی را از چشم بردارد و روی دیگر دنیا را ببیند.

این که امروز صفحه حوادث رسانه‌های مکتوب و آنلاین غرق است در اخبار بد و مشمئزکننده که اتفاقا گروه زیادی از مخاطبان نیز به خواندنش رغبت دارند، یک هشدار جدی برای ما تولیدکنندگان خبر است. حادثه‌نویس‌ها و منابع خبری آنها باید بکوشند در عین انجام رسالت خبررسانی دقیق و صادقانه، ذائقه مخاطبان را نیز تغییر دهند تا مردم نه فقط دنبال اخبار جنایت و خیانت (که هر چه بزرگ‌تر، بهتر)، که با نیت عبرت‌آموزی و خواندن تحلیل‌های کارشناسی و شاید حتی مطالعه اخبار شیرین سراغ صفحه حوادث بیایند.

مریم خباز ‌/‌ روزنامه‌نگار

ویژه نامه جام جم / بیستمین نمایشگاه مطبوعات

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها