آینه در کربلاست (1)

اشک، مقصد نیست

کربلا و عاشورا را چگونه باید دید؟از کدام زاویه به این زمین و زمان باید نگریست؟اگر حسین، مصباح است یعنی در تیرگی‌های وحشت‌بار و تاریکی‌های نفسگیر، تکیه‌گاه روشن و شفاف و اگر سفینه است یعنی در موج‌خیز حادثه‌ها و خیزاب‌های هولناک، کشتی نجات؛ پس چرا عاشورای او را از منظر روشنگری و راهگشایی و به‌ساحل‌رسانی نبینیم؟
کد خبر: ۶۱۲۸۵۷
اشک، مقصد نیست

چرا در عصر گم‌شدگی انسان و توفان‌خیزی و وارونگی زمان، از حسین و عاشورایش، همچون حبلی متین و عروه‌الوثقایی مبین بهره‌‌گیری نکنیم و گذار از جاده‌های خطر را با این همراه مطمئن آغاز نکنیم؟

عاشورا چه ندارد تا سراغ سرمشق‌ها و مکتب‌های دیگر برویم؟ این رستاخیز عظیم، همه درس‌های لازم برای صلاح و فلاح را دارد.

کربلا قصه زیستن و دیگرگونه زیستن و حیات طیبه را تجربه کردن است. در کربلا، همه عناصر لازم برای سیر به کمال، عزت و رستگاری پیداست.

معنویت، زیبایی، فضیلت‌های انسانی، حضور همه انسان، حضور بی‌فاصله خدا، حضور همه ارزش‌ها و در یک کلام حضور بی‌پرده خدا، انسان، راستی و درستی و حقیقت زلال قرآن تنها و تنها در همین حادثه‌یافتنی و ادراک‌شدنی است.

عاشورا، نه روزی است از جنس روزهای معمولی و نه حادثه‌ای خزیده در گوشه‌ای از حافظه تاریخ؛ عاشورا زنده و زاینده است؛ چشمه‌ساری است که بر همه زمین‌ها و زمان‌ها می‌گذرد و کام تشنگان فضیلت و حقیقت را به جرعه‌هایی زلال و حیات‌بخش می‌نوازد.

عاشورا، دانشگاه ایمان و عرفان و پاکی و پاکبازی و پاک زیستن است. مکتب انسان‌شناسی و انسان‌آگاهی و انسان‌پروری است و ما نیازمند هماره بازشناسی و مرور و مطالعه آن هستیم. باید در بازخوانی عاشورا و کربلا همیشه یادمان باشد که چشم‌انداز بیرونی و ظاهر شگفت و شورانگیز و سوک‌آمیز آن، ما را از سیر در اعماق آن باز ندارد و بکوشیم تا چونان غواصی ماهر، گوهرهای ناب و نایاب ازژرفای آن استخراج کنیم و جان و جهانمان را بدان‌ها بیاراییم.

ما از چشم‌انداز بیرونی عاشورا ناگزیریم چون شناخت خود حادثه و سیر آن ضرورت دستیابی به درون رازآمیز آن است، اما نباید به شنا در سطح بسنده کنیم و شیوه شیرین قرآن در برخورد با حادثه‌ها را که ژرفاکاری و عبرت و تنبه و تذکر است، فراموش کنیم.

برخورد برشی با کربلا و عاشورا و تنها طرح برخی قطعات این رویداد عظیم ـ آن هم عمدتا از منظر سوگ و مرثیه ـ باعث غفلت از دیگر ابعاد و اضلاع آن شده است.

هر چند سوز و مرثیه و اشک ارجمند و ستودنی است و در قلمرو روایات بدان بسیار توصیه شده است، ‌اما باید دانست که اشک مقصد نیست؛ مقدمه گره‌خوردگی عاطفی و قلبی ما با کربلا و عاشورا برای تبدیل آن به اسوه و سرمشق در زندگی است؛ چرا که اباعبدالله الحسین(ع) خود در کربلا فرمود: لکُم فِیَّ اُسوه.

امید است بتوانیم در این چند روز که با این ستون مهمان شما هستیم، پنجره‌ای تازه برای تماشا و ادراک زیباترین و بشکوه‌ترین تابلوی هستی بگشاییم، تابلویی که زینب(س) در کلام کوبنده خود در مجلس بیداد عبیدالله‌ زیاد، آن را نمایاند و شناساند که والله ما رایتُ الاّ جمیلاً به خدا من جز زیبایی در کربلا ندیدم.

خداوند چشم‌های ما را بصیرت زینبی عنایت کند تا کربلا را زیبا و عمیق و روشن در قاب قلبمان بیابیم و در متن زندگی‌مان جستجو کنیم.

دکتر محمدرضا سنگری - پژوهشگر و استاد دانشگاه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها