همقدم با رمضان در کوچه‌های خاطره

اگرچه قوانین مربوط به روزه‌داری ثابت و مشترک است، ولی آداب و رسوم این سنت معنوی به مرور زمان دستخوش تغییر شده است. نخوردن و نیاشامیدن و پرهیز از مبطلات روزه و انجام طاعت و عبادت وجه مشترک آیین روزه‌داری در تمام جهان اسلام است، اما تغییر سبک زندگی مردمان امروزی روی ماه رمضان هم تاثیر گذاشته و چهره متفاوتی به آن بخشیده است.
کد خبر: ۸۱۳۹۰۴
همقدم با رمضان در کوچه‌های خاطره

برگزاری فوتبال گل کوچک از افطار تا سحر

در دوره‌ای که خبری از سریال‌های رمضانی تلویزیون نبود، مردم ساعات بعد از افطار را با دورهم‌نشینی و گشت و گذار در کوچه و خیابان پر می‌کردند. آن زمان مثل الان نبود که روزه‌داران سریال‌های بعد از افطار را مسلسل‌وار تماشا کنند. سفره افطاری که جمع می‌شد مردم از خانه بیرون می‌زدند و به فکر مهمانی یا خیابان‌گردی می‌افتادند. تفریح ثابت و تعریف شده جوانان آن روزگار فوتبال گل کوچک بود. در خیابان‌ها که قدم می‌زدی تصور می‌کردی جام جهانی فوتبال در سطح شهر در حال برگزاری است. جوان‌ها هر جا آسفالت خالی پیدا می‌کردند دروازه‌ها را می‌کاشتند و دنبال توپ پلاستیکی می‌دویدند. فوتبال گل کوچک پرطرفدار بود و نگهداری دو عدد دروازه کوچک در حیاط خانه چیز عجیبی به نظر نمی‌رسید. معمولا وقتی کسی می‌خواست خانه‌سازی کند، پسربچه‌ها سراغش می‌رفتند و التماس می‌کردند کمی از میلگردهایش را خرج فوتبال‌بازی جوانان محل کند. میلگردها را به اوستای جوشکار می‌دادند تا مجموعه‌شان را به شکل یک دروازه درآورد. پشت دروازه را طناب‌پیچ می‌کردند تا وقتی گلی به ثمر می‌رسد، توپ از دروازه بیرون نرود. این‌طور هنگام گلزنی، توپ به طناب‌ها برخورد می‌کرد و داخل دروازه کمی جولان می‌داد و لذت بازی بیشتر می‌شد. پسربچه‌های محل برای خانواده دارنده دروازه، احترام ویژه‌ای قائل بودند. وقتی اعضای این خانواده دروازه‌هایشان را بیرون می‌آوردند بازی فوتبال گل کوچک رنگ و بوی دیگری پیدا می‌کرد. معمولا قاعده نانوشته بازی این‌طور بود که یک تیم دروازه می‌آورد و تیم دیگر خرید و تهیه توپ پلاستیکی فوتبال را متقبل می‌شد.

تهیه توپ پلاستیکی دولایه مراسم خاص خودش را داشت. توپ دولایه سنگین می‌شد و هنگام ارسال پاس و شلیک شوت مسافت بیشتری را طی می‌کرد. ابتدا با یک عدد سوزن باد توپ اصلی را کم می‌کردند و سپس توپ دوم را همچون یک لباس بر تنش می‌پوشاندند. مسابقات فوتبال گل کوچک از چند ساعت بعد از افطار آغاز می‌شد و تا نزدیکی سحر ادامه پیدا می‌کرد. روزه‌داران در طول روز به استراحت می‌پرداختند و در تاریکی شب انرژی ذخیره شده را تخلیه می‌کردند.

ترافیک شلوغ کاسه‌های نذری

احتمالا شما پس از مشاهده عنوان نذری در میان تیتر بالا با خودتان خواهید گفت الان که ملت به یکدیگر نذری می‌دهند و از این نظر ماه رمضان تفاوتی با سال‌های قبل ندارد. بله، حرف شما درست است. ولی قبول کنید که در روزگار ما میزان رد و بدل شدن «نذری» کاهش چشمگیری نسبت به سال‌های دهه 60 و 70 داشته است. آن زمان مردم سنت پسندیده نذری را با جدیت بیشتری اجرا می‌کردند. هر روز کلی ظرف و کاسه از خانه بیرون می‌رفت و برمی‌گشت. فرقی نمی‌کرد داخل ظرف چه باشد؛ آش، شله‌زرد یا حلوای نذری. مهم این بود که مردم از طریق این رفت و آمدها با هم ارتباط برقرار کرده و از حال یکدیگر باخبر می‌شدند. الان در یک واحد آپارتمانی اکثر همسایه‌ها یکدیگر را نمی‌شناسند.
رفت و آمدها کم شده و آپارتمان‌نشین‌ها گهگاه در راه پله با هم مواجه می‌شوند. تازه وقتی یکدیگر را می‌بینند با شک و شبهه به هم خیره می‌شوند و نمی‌دانند طرف مقابل مهمان است یا همسایه!

اطلاع‌رسانی به کمک طبل‌نواز و سحری‌خوان

الان مردم در ساعات قبل از سحر با روشن کردن تلویزیون از دقیقه و ثانیه اذان صبح مطلع می‌شوند. روزه‌داران با دعای سحر همراه می‌شوند و خودشان را برای گرسنگی و تشنگی روزه آماده می‌کنند. زمانی که تلویزیون هنوز شبانه‌روزی نشده بود، مردم از رادیو استفاده می‌کردند. چند سال طول کشید تا موج 24 ساعته شدن تلویزیون به استان‌ها برسد. در دوره‌ای فقط شبکه یک برنامه ویژه سحر داشت و طبعا این شبکه هم اذان صبح تهران را اعلام می‌کرد. پیش از آمدن رادیو مردم کشورمان برای آگاه شدن از زمان اذان به روش‌های سنتی پناه می‌بردند. در سال‌های دور مرسوم بود فردی با کوبیدن بر طبلی مخصوص وقت فرارسیدن سحری را اعلام می‌کرد که به او «طبل‌نواز» می‌گفتند. این فرد با همراهی یک نفر «سحری‌خوان» راهی کوچه‌ها و محله‌های شهر می‌شد و مردم را نسبت به موعد سحر آگاه می‌کرد. سحری‌خوان کسی بود که صدای خوشی داشت و با فریاد بلندش نوای ادعیه و مناجات را در کوچه‌ها طنین‌انداز می‌کرد. مضمون ادعیه سحری‌خوان‌ها یادآوری رحمت و شفقت پروردگار بود. این دو نفر گاه در سطح شهر و روستا حرکت می‌کردند و گاه از بالای پشت‌بام مسجد پیام‌آور زمان سحر می‌شدند. در بجنورد در زمان سحر دو طبل نواخته می‌شد؛ طبل‌هایی آهنگین که هر کدام دارای معانی خاصی بودند. طبل اول به مادر خانواده یادآوری می‌کرد که باید بیدار شود و غذا بپزد. طبل دوم هم زمان آماده شدن غذا را اعلام می‌کرد.

در زمان‌های قدیم نقاره‌زن‌ها هم مسئولیت بیدار کردن مردم در موعد سحر را به عهده می‌گرفتند. نقاره عبارت بود از یک طبل بزرگ و دو طبل کوچک دوقلو و یک سرنا. شهرهای بزرگ هر کدام نقاره‌خانه‌ای داشت و نقاره به وسیله نقاره‌چی‌های حکومتی زده می‌شد. در ماه رمضان نقاره‌چی‌ها دو مرتبه نقاره را به صدا درمی‌آوردند یک مرتبه نزدیک سحر و یک مرتبه غروب آفتاب برای اعلام وقت افطار.

زنگ‌ها برای سحری به صدا درمی‌آید

اوایل که مردم شهرنشین صاحب خط تلفن ثابت شدند، استفاده از زنگ تلفن برای بیدار کردن دوستان مرسوم شد. بعضی‌ها هم با متصدی کنترل دستگاه مرکزی تلفن تماس می‌گرفتند و تقاضا می‌کردند که ما را در فلان ساعت بیدار کنید. در این اواخر در اثر زیاد شدن مراجعان، متصدیان مرکز تلفن خود به خود هنگام سحر زنگ تلفن تمام خانه‌ها را به صورت تک‌زنگ به صدا درمی‌آورد.

الان ساعت حدود 4 بامداد اذان صبح را می‌گویند و خیلی‌ها تا سحر بیدار می‌مانند، اما در دوره‌ای که شب‎ها بلندتر می‌شد و بیدار ماندن امکان‌پذیر نبود، بعضی‌ روزه‌داران با تماس تلفنی همدیگر را بیدار می‌کردند. آنهایی که می‌خواستند در هزینه تلفن صرفه‌جویی کنند گوشی را برنمی‌داشتند. تلفن چند زنگ می‌خورد و طرف بیدار می‌شد. سپس در حالتی خواب‌آلود شماره نفر اول را می‌گرفت و به او خبر می‌داد که نگران نباش؛ من بیدار شدم!

احسان رحیم زاده / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها