مرحوم عباس کیارستمی در پاسخ این‌که چرا مهاجرت نمی‌کند، ابراز داشته بود که درخت مثمر در صورت جا‌به‌جایی بار نخواهد داد (نقل به مضمون). این واقعیتی تاریخی وتجربه‌شده است که اگرهم چنین درختانی میوه بدهند، توان رقابت با محصولات تروتازه و خوشمزه و‌ آبدار را نخواهند داشت و نهایتا میوه این درختان پایین‌ترین درجه کیفی را به خود اختصاص خواهند داد.
کد خبر: ۱۴۵۵۳۷۹
نویسنده محمدتقی فهیم - منتقد و نویسنده
 
کیارستمی مطابق هوش و استعداد ابداع ژانر خاص سینمایی‌اش، دوراندیشی لازم در حفظ و حراست از سرمایه هنری خود را هم داشت اما متاسفانه بسیاری از این هوش برخوردار نیستند تا آنجا که طی ادوار مختلف شاهد قربانی‌شدن خیل هنرمندانی بوده‌ایم که فریب سراب کهنه اروپا و آمریکا و کلا پدیده مهاجرت را خورده‌اند. مهاجرت هنرمندان نیز مانند بقیه اقشار جامعه به دوره‌ای خاص تعلق ندارد اگرچه در برخی ادوار شیوع آن چشمگیرتر بوده است. بعضا هنرمندانی بوده‌اند که پس از سفر، خیلی زود خود را جمع‌وجور کرده و به خاستگاه خود بازگشته‌اند، اما غالبا به سیاق قماربازانی هستند که پس از باخت به امید برد متعاقب، باختن را تا به ورطه نابودی افتادن، ادامه می‌دهند.قبل از انقلاب هم سینماگرانی پس از اوج‌گرفتن در میهن خود، راه غرب را در پیش گرفتند. مثلا مرحوم سهراب شهید ثالث که اینجا ارتقا یافت ولی در آنجا به هر دری زد دیگر نتوانست موقعیت قبلی را تکرار کند و تا آخر عمر از اعتبار فیلم «طبیعت‌بی‌جان» خرج می‌کرد، همچنان‌که امیر نادری با فیلم «دونده» سری در میان سرها درآورد اما طی اقامتش در آمریکا هر چه ساخت دیگربه زانوی دونده هم نرسیدند. متاسفانه بعدی‌ها از تجربه شکست قبلی‌ها درس نگرفتند ازجمله محسن مخملباف، بهمن قبادی و ... و در عرصه بازیگری نیز ستاره سینمای وقت، یعنی بهروز وثوقی فقط توانست در چند نقش فرعی سینمای اروپا حضور پیدا کند و مثلا کاراکتر یک تروریست را در فیلمی آلمانی ایفا کرد، بنابراین کمتر هنرپیشه‌‌ای موفقیت کشور خودمان را کسب کرد، چراکه سینما با بقیه هنرها مثلا موسیقی، عکاسی، نقاشی و... تفاوت ماهوی دارد. ولی سراب مهاجرت همچنان کار می‌کند و پیشنهادها و وعده‌های بی‌اساس و پوشالی برخی افراد و جریانات یا اعضا و دلالان سازمان‌های سیاسی در کار فریب هنرمندان فعالند و هرازگاهی قلاب‌شان یکی از چهره‌های شاخص و موفق را به دام می‌اندازد. ازجمله موارد این اپیدمی طی دو سال گذشته اشکان خطیبی و ارژنگ امیرفضلی هستند که از جمع مهاجران متاخر، صداقت به خرج داده و درون خود را بیرون ریخته‌اند تا شاید افشاگری‌شان باعث و بانی هوشیاری جوانان و هنرمندان دیگری بشود. خطیبی پس از شکست مفتضحانه تئاتر چند ماه تمرین‌کرده آنها تحت عنوان «خانه امن» درنیویورک، اسیرافسردگی شد. او که تحت درمان است، می‌گوید: «هر روز که بیدار می‌شوم با مشکلات متعددی دست به گریبانم» و ضمن مقایسه وضعیت خود در ایتالیا و ایران (که اینجا پادشاهی می‌کرده است) تلویحابه قول معروف عامیانه متوسل می‌شودکه«خودم کردم که لعنت بر خودم باد». خطیبی که از میان سینمایی‌های مهاجر غالبا سطحی و مبتذل، در زمره‌ بازیگران و مدیران فرهنگی خلاق و موفق شناخته می‌شد، حالا پس از مواجهه با واقعیت‌های حاکم بر اوضاع اجتماعی اروپا، صراحتا ابراز می‌دارد: «نمی‌توانم جسم و ذهنم را برای کارکردن آماده کنم. باید در این فکر باشم که شغل دیگری در کنار کارم انتخاب کنم. به‌هرحال زندگی‌کردن در اروپا کار راحتی نیست». اما ارژنگ امیرفضلی جزو اغلب آنهایی است که شغل اصلی‌اش را نتوانسته پی‌ بگیرد یا حتی مانند برخی شغل مرتبط مانند آموزش و مد لباس و ... را پیشه سازد، با اشاره به تورم غالب بر کشورهای غربی ازجمله کانادا، بر این موضوع که «اینجا نمی‌توانم وسیله شخصی داشته باشم و ماهانه باید صد دلار هزینه ایاب و ذهاب کنم» تصریح می‌کند: «زندگی در تورنتو با دشواری‌های جدی همراه است.» 
امیرفضلی ضمن تاکید بر این‌که خیابان‌های اینجا مانند ایران است، بعضی چهره شادی دارند و بعضی غمگینند، می‌افزاید: «از صبح تا حوالی ۶ بعدازظهر کار می‌کنم و ماهانه ۳۰۰۰ دلار درآمد دارم که اگر بخواهم خانه‌ای دوخوابه اجاره کنم تمام ۳۰۰۰ دلار را باید برای اجاره بپردازم. یک خانه تک‌خوابه در مکان معمولی شهر، ۲۴۰۰ دلار اجاره دارد». خلاصه این‌که مطابق واقعیت‌های موجود، هنرمندان مهاجر نه‌فقط در حرفه خود توفیقی ندارند و غالبا مانند فریبرز عرب‌نیا در کار رانندگی جابه‌جایی بیماران هستند، بلکه با مشاغل دیگر نیز روزگار به‌سختی می‌گذرانند. لذا متولیان فرهنگی کشور در زمینه درک و مراقبت از هنرمندان، وظیفه‌ای خطیر دارند و خصوصا بر عهده رسانه‌های کشور است که در این راستا اطلاع‌رسانی مستمر پیشه کنند تا شاید هنرمندان بعد از این، به‌ویژه جوانان را در برابر سراب پرزرق‌وبرق اما غالبا کاذب جوامع فرنگی، مصون سازند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها